زمانه غریبی شده است، تقارنهای قریب و حملات عجیب، ظاهری فریبنده و ضمیری هولناک، اما سرشت تاریخ بر عیان و برملا کردن است، تقارنی از جنس طرح دوفوریتی نمایندگان «امید»، «هر کس سؤال کند زندانی میشود!» و از سوی دیگر «طرفداران» لیست «امید» که هر کس نقد کند آن هم به حق «نامرد»، «آدمفروش»، «عقدهای وکینهتوز» و «مریض» معرفی میشود. و باز چه تقارنی روز تنفیذ رئیس دولت امید و قرائتی اینچنینی «از بستن دهان منتقدان به خدا پناه میبرم» که پرده دیگر آن در نمایشگاه مطبوعات گله از شکستن قلم میکند، اما «چون به خلوت میرود، آن کار دیگر میکند!؟» و از سوی دیگر هنرمند حامی دولت امید که انگار «حرف حق» و «تلختر از زهر» به کامشان نشسته است.
روایت خطی است، تهی از هرگونه پیچیدگی، کمیسیون فرهنگی ابتدا در اشتباهی آشکار اصل وظایف خود را فراموش میکند و برای مطرح شدن به بررسی جزئی از یک جزء میپردازد که اگر ادامه پیدا کند اشتباهی جبرانناپذیر رخ میدهد (جشنواره فجر یکی از فعالیتهای سازمان سینمایی که خود زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد است)، کمیسیون فرهنگی مجلس مسعود فراستی را به عنوان یک منتقد دعوت میکند و فراستی مانند بسیاری از منتقدین جشنواره نظرش را درباره فیلم گشت 2 بیان میکند و میگوید: «گشت۲» فیلمی مستهجن است که تماشایش همراه با خانواده ممکن نیست. بدیهی است که برای بررسی فیلمهای جشنواره مشهورترین منتقد سینما ایران(حداقل در میان مردم) به مجلس دعوت شود و اگر فردی به آزادی بیان اعتقاد داشته باشد، پس باید بپذیرد، سؤالی پرسیده و نظری بیان شده است، پس دیگر جایگاهی برای توهین نمیماند، اما باید پرسید فردی که در انتخابات 88 یا 92 و حتی 94 به صراحت اظهارنظر میکند و دم از «خاله سوسکه» و «تحقیر مردم» میزند، چگونه مسئلهای چنین بدیهی را درباره آزادی بیان که قدم نخست در دموکراسی است، نمیپذیرد و دست به تحقیر یک انسان میزند و چنین الفاظی را به کار میگیرد: «دلم برات سوخت آقا مسعود، همه گناه گردن تو نیست ما هم کم گذاشتیم، مطمئنم خیلی گیری وگرنه اینجوریش رو دیگه نمیومدی، ما کم گذاشتیم، خداییش خیلی وضع مالیمون توپ نیس، ولی هزار بار شکر اینقد ته جیبمون هست که اگه دوست و آشنامون گیره، جهت رفع احتیاجش کمک کنیم، یا نه هزار بار کردیم بازم میکنیم، دست جلو هموطنامون دراز میکنیم و یه شماره کارت مینویسیم از خلقالله کمک میگیریم، خداوکیلی هنوز اینقد آدم با مرام و معرفت هست که نذارن یه مرد به نامردی بیفته، سراغ دارم. دنیای بدیه آقا مسعود، ولی آدم بازم پیدا میشه با مرام و معرفت بازم پیدا میشه، میدونم اینقد گیر بودی که خودتو توجیه کردی، فدای سرت، ولی ایندفه اگه بازم گیر کردی خواستی بفروشی، به خودمون بفروش، لااقلش اینه که بین خودمون میمونه مثه دفعات قبل، مثه خیلی وقتا، خدا هیچ مردی رو خوار نکنه صلوات بفرس.»
در هر حال حق آزادی بیان ناشی از آن است که «بیان» به عنوان یک پدیده موجودی ورای قید و بندهای جغرافیایی، تاریخی، ملی، مذهبی و نژادی است یعنی حقیقت از پذیرش تقید ابا دارد به همین دلیل در قرآن کریم نمونههای فراوانی مانند آیات 17 و 18 سوره مبارکه زمر در این مسئله بیان شده است. انسانها آزادی بیان دارند، حال چه زمانی که بازیگری منتقد مسائل سیاسی میشود که امری بسیار نیکو است و چه زمانی که یک فرد کار اصلی خود یعنی نقد فیلم که برگرفته از یک دانش عظیم و براساس یک دعوت و یک پرسش بیان میکند. اما باید در آخر گفته شود ورود کمیسیون فرهنگی به مسائل جزئی که خارج از تخصص و وظایف آنهاست، نه تنها گرهی را باز نمیکند بلکه باعث خدشهدار شدن جایگاه و عظمت مجلس که رأس امور است میشود، البته بماند که علت این هیاهو شاید تنها بر نقد یک منتقد نباشد بلکه سودای فروش بیشتر در سر بپروراند، مسئلهای که علت آن را میتوان در مصاحبه اعضای کمسیون برای معرفی و دیده شدن خود پیدا کرد.
ارسال نظر